هربار از مارول نوشتهام گفتهام که دارد نفسهای آخرش را میکشد. این موضوع کاملا در فروش متاخر این کمپانی بازنمود داشته است. The Marvels نیز به همین سرنوشت دچار شده است. گیشه را باخته؛ نمره را باخته و راستش را بخواهید همهچیز را باخته. The Marvels عملا متراژ سینمایی ندارد و ماقبل نقد است. خیلی هم ایدوئولوژی زده است. مثل یک اثر پوپولیستی است که رهبران جهان با آن رای میخرند. The Marvels سعی میکند همه را راضی کند؛ منظور از این همه نیز کسانی هستند که تکلیفشان با خوشان مشخص نیست (کمی جلوتر این موضوع را کاملا باز خواهم کرد). در ادامه بنده داستان را جزو به جزو نقد خواهم کرد، پس از همین ابتدا هشدار اسپویل را میدهم.
کانال تلگرام مووی پلات
برای عضویت در
کانال تلگرام Movie Plot
اینجا کلیک کنید !
داستان در همان افتتاحیه خود و در یک دور تند تمامی اتفاقات قسمتیهای قبلی را نشان میدهد چون خوب میداند که مخاطب هیچ یک از این مزخرفات را یادش نمانده. کاپیتان مارول همچنان به دنبال تکهای از گذشته است؛ کدام گذشته؟ هیچ گذشتهای برای مخاطب ساخته نشده و اصلا برایش مهم نیست که کاپیتان مارول به حقیقت خواهد رسید یا نه.
در همین ابتدا یک چیز مهم یا شاید بهتر باشد بنویسم یک ایراد مهم خیلی سریع خودش را نشان میدهد. پرده سبز! پرده سبز به قدری در این اثر زیاد است و در آن افراط شده که حتی یک راه رفتن ساده را نیز دیجیتالی میسازند. این موضوع نیز از چند مدیوم قابل نقد است. اول اینکه استفاده افراطگرایانه از پرده سبز کاملا ضد تبارشناسی سینماست. چون سینما با اشیا و مکان یک وحدت تصویری دارد. اشیای روی صحنه و هر میزانسنی که در محیط ساخته میشود؛ بخشی از جهان است؛ چه جهان فیلم و چه جهان واقعی. پس وقتی پرده سبز همهچیز را در دست میگیرد گویی ما با یک انیمیشن و یا حتی گیم طرف هستیم. خب سوال من این است: چرا The Marvels گیم نیست؟ همهچیز دیجیتالی است، همهچیز پرده سبز است و هیچ خبری از هیچ عنصر سینمایی در آن دیده نمیشود. پس چرا فیلم؟ چرا سینما؟
در مسئله دوم یک چیز مهم به میان میآید که شاید اصلیترین دلیل مزخرف بودنِ The Marvels همین باشد. دختر نیمچه مسلمانِ هندیِ جوگیر با بازی بسیار بد، مبتذل و کاملا غیر سینمایی ایمان ولانی. قبل از پرداختن به کاراکترِ خانم مارول یک چیز مهم را بگویم. کمپانی مارول پوپولیستی شده و هرکاری میکند تا عوام را راضی نگه دارد. قبلها این کمپانی حداقل چند بازیگر درست و حسابی داشت که بازی بلد بودند. کریس همسورث، رابرت داونی جونیور، اسکارلت جوهانسون و… اما بازیگران جدید چه کسانی هستند؟ با کدام معیار خانم ایمان ولانی برای این نقش انتخاب شده است؟ بگذارید بگویم. اولا که هیچ معیار سینمایی در کار نبوده است. دوما اینکه گفتم مارول کاملا پوپولیست شده است. این حرف یعنی چه؟ مارول امروزه میخواهد هم فمنیستها، هم طرفداران محیط زیست، هم طرفداران کی پاپ و هم مسلمانان و… را راضی نگه دارد. گویی میخواهد بگوید که ما خیلی خوب هستیم. اما مارول یک اشتباه محاسباتی بزرگ کرده است. مردم پست مدرن امروز دیگر معیاری ندارد. به قول نیچه بزرگ معیار مرده است. مردم روزی بیلی آیلیش دوست دارند، روزی کی پاپ، روزی گیاهخوار هستند و روزی طرفدار محیط زیست. ولی هیچکدام برایشان مسئله نیست. همگی نسبی و از روی فشار رسانه است و زود به دست فراموشی سپرده میشود. هرچی که خیلی سریع بالا میآید خیلی هم سریع سقوط میکند. حال دلیل اصلی این سقوط ارزشهای اخلاقی چیزی است که در این مقاله نمیگنجد و بحث سینمایی نیست. به هر حال مارول به تازگیها سیاستی را پیش گرفته است که میخواهد مسلمانان جهان را راضی نگه دارد. برای همین هم است که خانم ایمان ولانی انتخاب شده است.
همانطور که گفتم خانم ولایی بازیگر بدی است. اصلا بازیگر نیست. حال بازی بسیار بد او با یک کاراکتر خام و تیپیکال ترکیب شده است. داستان نیز با همین کاراکتر شروع میشود. دختری که شی جادویی در دست دارد و این شی جادویی میتواند دریچهای در فضا و زمان باز کند (سالهاست که مارول از فضا و زمان بیرون نکشیده است) و وقتی که از دختر میپرسند این شی باستانیِ جادویی قدرتمند را چگونه پیدا کرده است، میگوید مادربزرگم برایم فرستاده. بر همین مسئله نقد وارد است. وقتی که اصلا مشخص نیست این شی جادویی چیست، چرا باید قدرتمند بودن آن را باور کرد؟ بگذریم. به دلایلی که اصلا مشخص هم نشد، خانم مارول به هنگام استفاده از قدرت خود با کاپیتان مارول جابجا میشود. هربار نیز خانم مارول از دیدن کاپیتان مارول ذوق میکند و دست و پا چلفتی بودنِ او نیز مشخص است اما ناگهان همهچیز عوض شده و این دختر شروع به اجرای حرکاتهای رزمی کرده و دشمنان را کتک میزند. بعد از چند دقیقه نیز به صورت کاملا نامعلومی شروع به استفاده از قدرتهای جادوییاش میکند! او کی این قدرتها را کشف کرد؟ کی آنها را تمرین کرد که به یک جنگجو تبدیل شد؟
حال در اواسط فیلم نیز یک خانم سیاهپوست که رابطه عاطفی با کاپیتان مارول دارد (مونیکا رمبو) پیدا شده و میگوید که قدرت این دختر مسلمان در این است که نور را به چیزهای فیزیکی تبدیل کند. خب اینجا بحث علمی میشود و من نیز مجبورم از دید علمی نیز آن را نقد کنم. (کمی جلوتر درباره جادو و نحوه ساخت آن خواهم نوشت) نور از ذراتی به نام فوتون تشکیل شده و چون هیچ واکنشی به بوزون هیگز نشان نمیدهد؛ عملا بیوزن است و به همین دلیل میتواند در این سرعت حرکت کند. (هیچ بعد فیزیکی ندارد) پس چطور خانم مارول میتواند نور را به اشیای فیزیکی تبدیل کند؟ شاید اکنون بگویید که من خیلی سختگیر شدهام. نه اصلا هم نه. بنده به شدت به رئالیسیم جادویی و فانتزی علاقه دارم. اما اینجا یک مسئله وجود دارد. اگر قرار نیست من به بعد علمی قضیه گیر دهم پس چرا فیلم را علمی کرده و این قدرت را از بعد علمی نشان میدهند؟ چرا در همان زمینه جادو باقی نمیماند؟ بگذارید کمی بیشتر درباره جادو فانتزی صحبت کنیم.
کانال تلگرام مووی پلات
برای عضویت در
کانال تلگرام Movie Plot
اینجا کلیک کنید !
به دلیل نداشتن اطلاعات کافی؛ مخاطب سالهاست که فکر میکند جادو و فانتزی یعنی اینکه هر چه دوست داریم را بسازیم و هر چه که تخیلمان میتواند تصور کند را به تصویر بکشیم. یعنی میخواهند معیار و چارچوب سینمایی را کنار بزنند. خب اگر معیاری نیست ما میتوانیم همهچیز را به داستانمان اضافه کرده به هیچکس هم جواب پس ندهیم. بر فرض مثال همین The Marvels را زیر ذرهبین میبرم. فیلم ادعا میکند که این دستبند یک شی جادویی است که قدرتهای ماورایی دارد. خب قدرت آن دقیقا چیست؟ مثلا چرا نتواند یک فضاپیما بسازد؟ چرا نتواند در یک ثانیه دشمن را نابود کند؟ منظور بنده این است که این شی جادویی اصلا سر و ته ندارد. چارچوب درستی برای آن ساخته نشده است. معلوم نیست که دقیقا به چه دردی میخورد. مثلا در اواخر فیلم وقتی که شخصیت منفی این دستبندها را به دست کرد ناگهان نابود شد اما وقتی خانم مارول چنین کرد. هیچ نشد و کاملا هم به درد خورد؟ چرا؟
جواب این همه باگ مشخص است. دوستانِ نویسنده اصلا نمیدانند که رئالیسم جادویی چیست. صرفا میخواهند یک چیز سرگرم کننده بسازند؛ اما به راستی این چیزها سرگرم کننده است؟ مگر میشود به شعور مخاطب توهین کرد و همچنان انتظار داشت که مخاطب از تماشای The Marvels لذت برده و سرگرم شود؟
مسئله بعدی رابطه میان سه کاراکتر اصلی یعنی خانمهای مارول است. فیلم The Marvels بسیار سعی میکند که از این سه کاراکتر یک تیم بسازد. اما این تیم نه فردی و جمعی ساخته نمیشود. همگی نمایشی است. ما در سینما از فیزیک به متافیزیک میرسیم. یعنی با دیدن دو عاشق به عشق میرسیم. برای دیدن رفاقت و تیم بودن نیز باید رفیق ببینیم. The Marvels هیچ رفیقی ندارد. آنها الکی چند دیالوگ احساسی رد و بدل میکنند و سپس در عرض چند ساعت، بغل کردنها و بقیه سانتیمانتالبازیها شروع میشود. برای ساختنِ تیم نیز این سه در چند ساعت باهم طناب میزنند، میخندند و تمام، تیم ساخته شد! اما چه تیمی؟ این تیم نه کاراکتر دارد، نه هدف دارد و نه رابطهای میانشان در جریان است. بحث هدف پیش آمد. The Marvels بر پایه پلاتی شکل گرفته است که گویا خانم بدجنسی از دنیای هالا میخواهد خورشید زمین (منظور خورشید منظومه شمسی) را بدزدد. آخر سر هم مشخص میشود که دو ساعت جنگ و خون ریزی اضافه بوده و کاپیتان مارول با یک ورود به درون ستارهِ هالا میتوانست آن را روشن کند. خب پس چرا از همان اول چنین نکرد؟ اصلا مگر میشود با ورود انرژی به درون ستاره، ستاره روشن شود؟ یک ستاره وقتی خاموش میشود که گاز آن تمام شود. پس کاپیتان مارول باید به آن گاز میرساند نه آتش. یعنی هدف هم سطحی است. اصلا هدفی در کار نیست. رابطه هم در کار نیست.
جالب ماجرا نیز در این است که The Marvels شخصیت منفی درست و حسابی هم ندارد. معمولا برای تخریب یک کاراکتر میگوییم که این کاراکتر هیچ شخصیتی ندارد و تیپ است. اما متاسفانه کاراکتر منفی The Marvels حتی تیپ هم ندارد. اُیهتی هم ندارد. لشکرکشی او را به خاطر آورید. با ۱۰ نفر به جزیره موزیکال آمد و در دو اکشن سطحی شکست خورد و رفت.
مسئله آخر جزیره موزیکال است. کاپیتان مارول وارد یک جزیره میشود که مردم حرف زدن بلد نیستند و یه جای آن آواز میخوانند (حال این چه معنایی دارد من نمیدانم) یعنی در وسط جنگ و اکشن و حماسه؛ فیلم The Marvels به یکباره موزیکال میشود! شروع به رقصیدن کرده و آن دختر هندی (ولانی) بدتر از همه میرقصد. در همین صحنه رقص، رنگ فیلم The Marvels توجه مرا به خود جلب کرد. رنگ در The Marvels عملا تزئینی است و اصلا به فرم نمیرسد. آمده تا میزانسن خالی نباشد؛ و در این درحالی است که افرادی همچون برگمان در فریاد و نجواها رنگ را بخشی از فرم و جهانبینی داستان میکنند؛ آن هم در ۲۰ ۳۰ سال پیش، اما امروزه با این همه تکنولوژی؛ مارول نمیتواند حتی رنگ درست در فیلماش بسازد. به هر حال The Marvels با این سکانس اضافه و الکی ثابت میکند که همچنان قصد دارد همهچیز را در یک اثر داشته باشد. کمدی، حماسه، موزیکال، اکشن، فانتزی، علمی و… البته هیچکدام را موفق نمیشود بسازد. صرفا به همهچیز یک ناخونکی میزند.
در پایان میشود گفت فیلم The Marvels اصلا فیلم نیست. یک افتضاح به تمام معناست که چه در داستان چه در بازیگری و چه در کارگردانی شکست خورده است. البته من به کارگردان در مارول اعتقادی ندارم. این کمپانیِ پوپولیست عمدا یک خانم سیاهپوست را به جای کارگردان گماشته تا فمنیستنما ها را راضی نگه دارد. بگذریم. The Marvels یک اثر کپیِ درجه چند از جنگ ستارگان است که حتی یک پلان خوب و درست نیز ندارد. The Marvels ماقبل نقد است و با هیچ متراژ سینمایی نمیشود درباره آن خوب نوشت.
منبع : gamefa.com | با مووی پلات همراه باشید !